عید مبعث و مدح پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد که اینگـونه شده ذکـرم میان ربنا احمد به دور سجدههایش کعبه میگردد نمیدانم چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده تکـلم میکـند حـالا میان طـور با احمد نباید گفت نور و فوق کل نور جاییکه ندارد در مـیان آسـمـان هـم ردپـا احمد نمیخـوانیـم احـمد را بدون ذکـر یا الله نمیگـوئـیم بـسم الله را بیاذن یا احـمد صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر نمیبینیم در افلاک جز احمد الی احمد نمیدانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق علی وقتیکه میگوید به سلمان، کُلُّنا احمد نمیخوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد برای دیـدن شـأن نـزول فـاطـمـه بوده تنزل کرده در دنـیا اگر از ابـتدا احـمد اذان سر میدهند از عرش، با کام علی اکبر تجلّی میکـند هر بار در کـربـبلا احمد بُرش دادند شاید خـرد گردد آینه اما... فقط تکـثـیر میکردند از آئـینهها احمد |